اینجا یک خانه است و هر از گاهی کسانی در آن میزبان و عدهای مهمان هستند. ما از پس پیشینیان آمدهایم و دیگرانی پس از ما میآیند، خانه همواره به جاست. به قول سهراب:
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود …
صحنه پیوسته بجاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
خانه برزک، دو خانه است که روبروی هم در یک کوچه بنبست قرار دارند. خانه قدیم، را بنا بر فرم تاقچههایش میگویند یادگار عصر صفوی یا ابتدای قاجار است. هر چند تنها بخش اصلی خانه با طاق زیبایش از آن دوران مانده و سایر بخشها در طول زمان تغییر کردهاند. به نظر میرسد با وجود دکان گیوه دوزی عباسقلی، خانه در گذر اصلی روستا قرار داشته که به مرور زمان خانهای در جلویش ساخته شده که اکنون خانه جدید نام دارد. خانه جدید، خانه عمو اسداله پسر عباسقلی بوده، که تا کمتر از ۱۰ سال پیش عمو اسداله در آن قالیبافی میکرد. بنا بر گفته برزکی ها عمو اسداله در خانهاش همیشه باز و چایش به راه بوده است. او قالی میبافته و بقیه به دیدنش میآمدند و گپ میزدند و اخبار روستا را مبادله می کردند. با اینکه عمو اسداله از خانه بیرون نمی رفته ولی همواره آخرین اخبار برزک را داشته. به رسم پیشین، خانه برزک هم درش باز است و چایش به راه. بفرمایید مهمان اهالی خانه باشید.
سال ۸۶ بود که آپارتمانمون در کاشان رو فروختیم و اومدیم توی بافت تاریخی، خونه نقلی رو از کیارش اقتصادی خریدیم. خونهای که میزیان مهمانهای ایرانی و خارجیهای زیادی شد. سال ۸۸ یه خونه کوچیک تو برزک، در بخش کوهستانی کاشان، رو به مجموعه خونه نقلی اضافه کردیم (خونه قدیم خانه برزک).
سال ۸۹ خانه رضوانیان رو برای اینکه تبدیل نشه به یه آپارتمان، به خونه نقلی اضافه کردیم.
چون فکر میکردیم خونه در محله معنی پیدا میکنه، سعی کردیم محله آب انبار خان و پشت مسجد آقا بزرگ به زندگی برگرده. این تلاش سبب شد که خانه دوست به عنوان خانه صنایع دستی احیا بشه و کسانی هم اومدن و دکان های گذر رو احیا کردن.
۲۸ شهریور ۱۳۵۳ بود که به این دنیا اضافه شدم. در محل کار پدرم مجسمهای از آرش کمانگیر بود که او دوستش داشت، همین دلیلی شد برای اسم من.
از کودکیام خاطرات بسیاری به یاد دارم، اما بازی کردنها و کتک خوردنها (از پدرم و به خاطر شیطنتهایم) بیشتر از همه در خاطرم قلاب شده است. در مدرسه از دوران ابتدایی تا دوران دبیرستان (مثل همه) شاگرد خوبی بودم، اما به محض ورود به دبیرستان افت تحصیلی (نه چندان شدید) داشتم.
در دانشگاه آزاد، رشته مهندسی کامپیوتر میخواندم ولی رهایش کردم. شغلم در ابتدا مربوط به سختافزار کامپیوتر و بعدتر در ارتباط با انتقال اطلاعات از طریق ماهوارههای مخابراتی بود. در هر دو خوب بودم، اما به هزار و یک دلیل یا نمیدانم شاید هم بیدلیل، از آنها هم انصراف دادم.
الآن کارم خواندن، نوشتن و سفر کردن است و راضیام.
مسعود و لادن سال ۹۲ تصمیم میگیرن از تهران به یک روستا مهاجرت کنن. مسعود غیر از این که مهندسی عمران خونده اما خبرنگار حوزه محیط زیست و میراث فرهنگی بود. میگم بود چون الان خیلی تو حوزه داستان نویسی فعالیت میکنه. لادن هم مهندس کامپیوتر هست و ما از دوران دانشگاه و کوه همدیگه رو میشناسیم.
مسعود و لادن بعد از بررسی چندین روستا، میان و توی خانه برزک که اون موقع فقط خونه قدیم بود، ساکن میشن. هر چند چرخ روزگار همیشه بر وفق مراد آدما نیست. شرایط طوری عوض میشه که مسعود و لادن دوباره باید برگردن تهران و خانه برزک رو رها کنن.
هردویمان از دانشگاه فردوسی مشهد لیسانس و از دانشگاه صنعتی امیرکبیر فوق لیسانسمان را گرفتیم. شاید نکته عجیب زندگیمان کوچ روی است. در شهرهای مختلفی زندگی کردهایم و دوست داریم باز هم بچرخیم. گاهی به دنیای مهندسی سری میزنیم و باز به کوچ نشینیمان برمیگردیم. آخرای سال ۹۱ بود که به ذهنمان رسید یه جایی داشته باشیم که توش به کارهایی مثل صنایع دستی و پخت خوراک محلی و … مشغول باشیم. این ایده شد اقامتگاهی در قاسم آباد گیلان که در آن چندی نپاییدیم و برای زنده ماندنش به شرکا واگذار کردیم. بعد از زندگی در پاسارگاد و کار با عشایر در سال ۹۶ اومدیم خانه برزک. داستانش را از اینجا بخوانید.
سلام، من اهورا هستم از ایل باسری، از اهالی پاسارگاد فارس.
چند سالی میشه که دور از زادگاه در کنار دوستان خوبم در پی کسب تجربه های جدید هستم.
شنیدن داستان زندگی آدم ها برام جالب و لذت بخشه، شاید به همین خاطر هست که میزبانی مهمونها رو دوست دارم.
اگر از کارهای خانه و مهمانان فارغ شوم، تراش چوب به من آرامش می دهد. موسیقی و آواز دیگر چیزی است که در تنهایی به آن پناه می برم.
یار روزهای سخت خانه برزک!!! صمد همه کار بلد است و به هیچ چیزی نه نمیگوید. از کارهای زیرساختی مثل بنایی و برق کشی تا کارهایی مثل نقاشی دیوار و چوب. اینها همه هنرهای صمد نیستند، غذاهای صمد به گواه مهمانان خوشمزه و مهمان نوازیش بسیار است. هنوز هم با اینکه صمد در خانه برزک نیست، اما مهمانان قدیممان سراغش را میگیرند.
اولین بار وقتی محمد مهمانمان در خانه برزک بود، من و مسعود نبودیم. اهورا برایمان تعریف کرد که از یزد مهمان داشتیم. بار بعدی، محمد و ایلیا و مهتاب با فاصله زمانی کمی دوباره به خانه برزک آمدند. اینبار با هم آشنا شدیم. محمد آرام بود و با لهجه یزدی زیبایی صحبت میکرد. این دوستیها از آن جنس است که هر چند جدید است اما انگار یارانی دیرینه هستیم. محمد و دوستانش زیاد بهمون سر میزنن. یکبار هم که در تهران یکدیگر را دیدیم، محمد گفت داره سوییچ میکنه برای طراحی و پیادهسازی سایت. من هم که مدتها بود برای راهاندازی سایت کلنجار میرفتم و فرصت کافی نداشتم، دیدم چی از این بهتر که کسی که اهل خانه است، سایت را راه بیاندازد. محمد زود به وعده وفا کرد و سایت را برایمان فعال کرد. محمد جنس خانه برزک و حال و هوایش را درک کرده و به نظر من به خوبی در سایتمان نمایانش کرده است.
پیمان، پر انرژی و پر از ایده هست. شغل اصلش اینه که تو روابط عمومی شرکت ملی نفت ایران کار میکنه. اما این همه کار پیمان نیست و پیمان یه جورایی بازوی تبلیغاتی و عکاسی و ساخت فیلم و … برای خیلی از اقامتگاهها هست. وقتی میاد خانه برزک دوربینش از دستش نمیافته و مدام از خانه و فعالیتهایی که توش در جریانه، عکس و فیلم میگیره و توی شبکههای اجتماعی میذاره. اگر فرصت کنه که عکسهاتون رو جمع و جور کنه حتمن عکسهای خیلی قشنگی به دستتون میرسه. بیشتر عکسهای خانه برزک از دریچه نگاه پیمان و با فشردن دکمه دوربینش هست.
مهتاب و نیما را از دانشگاه هنر و روزهای کارشناسی ارشد صنایع دستی میشناسیم و الان دوستانی بی رقیب برایمان هستند. مهتاب و نیما کارگاه سفالگریشان را با هم راه انداختند و الان برای خودشان در دنیای سفال بنام هستند. به مدد دوستان هنرمند، جای جای خانه ما مزین به هنر دستشان هست. از تابلوی خانه که با دست ساخته شده و ما بسیار به آن مینازیم، تا نام اتاقها، ظرفها و حتی زیرسیگاریهای هنرمندانه خانه، که همگی کار دست نیما و مهتاب هستند.
به حق باید بگوییم، مرتضی و معصومه و پسرشان امیرعلی نقش بسیار زیادی در خانه برزک دارند. مرتضی همیشه با موتورش در هر زمانی که نیاز داشته باشیم به یاریمان می آید. چه بخواهیم مهمانان را به دیدن باغ گل محمدی ببریم، چه قرار باشد شبی را دور از خانه و در فضای دیگری دور هم باشیم و به بازی بگذرانیم، چه می خواهیم مربای شاتوت یا شیره انگور بپزیم، همه با همراهی مرتضی انجام می شود.
معصومه هم در زمان های تنهایی و شلوغی خانه دست یاری به ما می دهد. امیرعلی هم با شیطنت ها و نقاشی های زیبایش که بر دیوار خانه هست، سرمستی کودکی را به خانه می آورد.
می توانید سوغات های خوبی از مرتضی بخرید و به خانه ببرید.
زهرا رو قبل از اینکه بیایم خانه برزک و تو سفرهامون به برزک شناختیم. زهرا خودساخته و پرتلاش است. به همت و پیگیری های زهرا، اتفاقات خوبی در برزک افتاده است. از موزه مردمشناسی برزک که بارها و بارها جایزه های متعددی از کمیته ایکوم ایران دریافت کرده است. از تشویق کودکان و بزرگسالان به پوشیدن لباس سنتی برزک و برگزاری آیین های مختلف شهر در مناسبت های مختلف، که خود مقدمه ساز اتفاقات خوبی در برزک شده است.
زهرا در حال حاضر مسوول موزه مردمشناسی برزک هست، موزه ای که در نوع خودش موزه بسیار خوبی است. اگر به برزک آمدید حتما از آن بازدید کنید. البته زیبایی موزه این است که زهرا بر سر ذوق باشد و اشیا و داستانهایشان را برایتان نقل کند.
مهدی از همان روز اول که به برزک آمدیم به ما خوش آمد گفت و کمکمان کرد که برزک و مناسباتش را بشناسیم. هر چند به واسطه شیطنت ها و سر قرار نرسیدن های گاه و بیگاهش بساط خنده دوستانه را فراهم می آورد، اما به واقع که یکی از ستون های شهر است. عکس های کودکیش را می توانید در موزه و برای معرفی لباس و رسوم برزک ببیند تا امروز که خودش در گردشگری و شناخت برزک به کمک همسرش آمنه فعالیت می کنند.
اگر بخواهیم رخدادی در برزک برگزار کنیم یا مشورتی برای کار لازم داشته باشیم، مهدی از گزینه های اول است.
محمدحسین مصلایی
محمدحسین را مهدی حداد به ما معرفی کرد، اما حالا خودش پای ثابت خانه است و هر پنجشنبه و جمعه به خانه برزک سر می زند.
اعظم خانوم و راضیه
اعظم خانوم و دخترش راضیه، را اول از طریق زهرا جهانی و رفت و آمدمان به موزه شناختیم. اما پس از آن وقتی جعفر میراشرفی برای ضبط چند مستند «دور نیست» به برزک آمد، راضیه خانوم یک پای پخت خوراک بود، اینجا بود که محبت زیاد اعظم خانوم سبب شد که دوستی ها شکل بگیرد.
اعظم خانوم و راضیه گاهی به ما سر می زنند و با همراهی مرتضی و معضومه، شب های زیبایی در خانه برزک برایمان رقم می زنند. گپ می زنیم، شام می پزیم، بازی می کنیم و کنار آتش شب را سپری می کنیم.
خانواده هنرمند
زهرا جهانی ما را با خانواده هنرمند آشنا کرد. اولین بار رفتم که هنرهای پدر خانم خانه رو ببینم، وصف هنرهای مرحوم اسلامی کافی بود که فکر کنم کاش چند سالی زودتر آمده بودم. دریغ که اکنون تنها یادکارهایش را می شد دید. اما هنر در این خانه در جریان بود. خانم خانه که قالی می بافد و جه هنرمندانه نقش کاشان را با نخ ابریشم و کرک بر تار پنبه می نشاند. این جدا از هنر نگهداری گل و حیاط زیبای خانه است.
خانه هنرمند با حیاط زیبایش هم فال است و هم تماشا. هم گلاب ناب و عرقیجات با کیفیت می خریم و هم در فضای زیبای حیاط حظی واسع می بریم.
علی مولاجان
یکی از اولین آشناهای ما در برزک، علی و مادرش بود. مسعود بربر، علی رو بهمون معرفی کرد و گفت گلاب و عرقیجات خوب را می توانید از علی بگیرید. تو اون روزهای نا آشنایی مون تو برزک بارها و بارها علی و مادرش کمکمون کردن، از وقتی که یخچالمون خراب شد و ما همه محتیات رو بردیم خونه شون، تا گل های محمدی جلوی خونه که زحمت قلمه و کاشتشون رو علی برامون کشید.
علی اون موقع هنوز ازدواج نکرده بود، تا کمی بعدش که زهرا هم به خونواده شون اضافه شد. این خونواده دوست داشتنی، به خصوص در فصل گلابگیری، مراسم گلابگیری رو برای مهمون ها برگزار می کنن و البته عرقیجات و گلاب خوبی هم تهیه می کنند.
مجموعه آرامش که هم اقامتگاه و هم کارگاه گلابگیری هست، رو علی و زهرا و مادرش اداره می کنن.
آقای دره ای
آقای دره ای همسایه دیوار به دیوار مادر کوچه بن بست است. در میان هفته که خلوت تر هستیم، حداقل روزی یک بار به ما سر می زند و با اهورا حشر و نشر زیادی دارد. از محبت قدیمی ها همین بس که همیشه در هر فصلی همسایه مهربانمان برایمان از درختان حیاط و باغش میوه سوغات می آورد. گاهی میوه تازه مثل اجیر، آلو، سیب و … و گاه میوه های خشک شده مثل قیسی و برگه و … .
رونق خانه برزک به رفت و آمد همشهری های مهربان و با محبت برزک است.
میخواهم داستان خانه برزک را از چندین سال پیش بگم. از وقتی فقط یه خونه بود و ما بهش میگیم خونه قدیم. همه چیز از همین خونه کوچولو که یه حیاط داره قد یه غربیل شروع شد. خونهای که تو یه کوچه بنبست پیچ در پیچ به حال خودش رها شده بود و پس از رفتن عباسقلی گیوه دوز، دیگر درش رو کسی نکوبیده بود و یواش یواش گذر زمان را یارای تحملش نبود. تاق قوسی و خشتی از میان تهی شده بود و گلهای لابلای تیرهای چوبی را برفهای سنگین زمستانه شسته بود. شاید اگر چندسالی دیگر گذشته بود و شاید اگر در کوچه بنبست گیر نیافتاده بود، امروز خبری از این تنها تاق قوسی خشتی زیبای منطقه کوهستانی کاشان نبود
سال ۸۸ بود که عمو اکبر رضوانیان این خونه رو خریداری کرد. مرمت این خانهها در آن سالها یکی داستان است پر آبِ چشم. بازسازی برخی بخشها دوباره و سهباره انجام شد. شاید هیجان انگیزترین بخش خانه همون اتاقی هست که بهش «اتاق سرا» میگوییم. سرا خودش سه اتاق با فضاهای نیمه مجزا است. اتاقی که در نگاه اول تاق قوسی زیبایش خودنمایی میکند و پس از آن نردبانی که به «اتاق چله خانه» در طبقه دوم میرود. همین نردبان خودش جاذبهای خاص برای کودکان است و برای ساعتها و بلکه روزها با این نردبان بازی میکنند. دیوارهای پهن اتاق سرا، عایق خوبی در برابر گرما و سرما است و «اتاق پستو» با آرامش و سکوتش میتواند شما را از هیاهوی دنیا به دور نگه دارد، موبایلتان هم نمیتواند این خلوت را برهم بزند. به یاد سهراب یکی از اتاقها با دو در جذاب که به کوچه بن بست باز میشوند، با سقفی بلند و نوری که از ابتدای سحرگاهان خودش را به درون میکشد، «آبی» نام گرفت. از کنار آبی پلههایی بالا بلند بر جلو خان منظرتان است. پیش از آنکه در بگشایید، بر تختگاه ایوان جلوهایست با رخساری که باران و زمزمه است. اینجا میتوانید باغ و کوه و آسمان را به نظاره بنشینید. خانه مرمت شده اکنون دلبری میکند. آرش نورآقایی در دیدارش از برزک، خانه را پسندید و شد دومین عضو این خانه، اما آرش را یارای ماندن در یکجا نبود
خانه برای چندسالی منتظر بود تا نفس زندگی دوباره به دمش بدمد. مسعود و لادن، خسته از زندگی تهران و هیاهویش، درش را گشودند
هیاهوی زندگی در این خانه کوچک هر هفته میپیچید و اتاق بالاخانه به کتابخانهای مجهز شد . شبهای چله کوچیک زیر کرسی، کتاب خوانده میشد و برف میبارید. هنگام خواب هم آتشدان چوبی اتاق سرا، گرمایش را بر صورتها میدواند. مسعود و لادن برایسالها خانه قدیم را رونق دادند و دود آشپزخانه کوچکش را بلند کردند. حالا دیگر خانه عباسقلی روحانی، «خانه روحانی برزک» نامیده میشد
از پنجره بالاخانه، حیاط خانه جدید و درخت شاتوتش خوب دیده میشود. برای سالها نظارهگر حیاط و زندگیش بودیم. عمو اسداله کمتر در حیاط اما دیده میشد. پای دار قالی گره مینشاند تا این هنر دیرین نفس بکشد. در همیشه باز خانه، عابرین را به درون، به تق تق کوبش شانه بر چله و قل قل سماور اتاق قالیبافون میخواند. درست است که عمو اسداله همیشه در پای دار قالی بود اما خبرهای ناب برزک را از عمو اسداله باید میشنیدی. او تا واپسین روزها همچنان بافت. گذرش در حیاط کمتر شد و درخت کهنسال شاتوت چشم انتظارتر از همیشه، کسی برایش آبی نمیفشاند
خانه عمو اسداله کمی بعد از فوتش به مجموعه خانه روحانی برزک افزوده شد، که ما بهش میگیم خانه جدید. این روزها همزمان بود با زمانی که مسعود و لادن دوباره در چاله تهران گرفتار آمده بودند و عزم بازگشت کردند. باز خانه ماند و دو یار دیرینش عمواکبر و آرش. با وجود خانه عمو اسداله حالا یه درخت هم اضافه شد البته بزرگتر از یه چوب کبریت. درخت شاتوت در میان حیاط با عمری بیش از یک قرن، سایه خود را بر کل حیاط گسترانیده است
روزی از روزهای خرداد ۹۷، ما دوتن، ترگل و مسعود، در میانه راه شیراز شبی در کاشان و در خانه نقلی بودیم. عمو اکبر دام گسترد و ما هم از خدا خواسته در کمند خانه برزک گرفتار شدیم
اتاق قالیبافون عمو اسداله، به یادش «اتاق قالی» نامیده شد. اتاق دیگر با دری به روی درخت شاتوت، «اتاق شاتوت» نام گرفت. اتاقی در بالای پلهها، با پنجرههایی به خیابان اصلی و با چشمانداز کوه، «اتاق کوه» نام گرفت که اکنون مقر ما (ترگل و مسعود) است و از پلههای چوبیش هیاهو یا آرامش حیاط را مینگریم. و یک اتاق دنج و مخفی درست در ورودی خانه، «اتاق گل محمدی» برای گلهای محمدی برزک
شاید حضور پررنگ ما از مهر ۹۷ شروع شد. اولین زمستان سرد برزک خوب به دلمان نشست. هر چند سال ۹۸ نه خوب شروع شد و نه خوب تمام شد و هنوز هم در پریشانی و نااطمینانی از آینده به سر میبریم، اما روزهایی خوب و به یادماندنی در خانه برزک بر ما و مهمانانمان گذشته است
خانه برزک اکنون غیر از عمو اکبر و مرضیه، آرش، مسعود و ترگل، میزبانی دیگر دارد. صمد (برادر ترگل) امروز اصلیترین فرد حاضر در خانه است و هر روز طرحی نو در میافکند
ما بر این باوریم که خانه برزک باید آهسته و پیوسته راهش را بیابد. در این راه بسیاری به ما کمک کرده و میکنند. از مهمانانی که به خانه ما میآیند و ما از آنها و تجربیاتشان میشنویم. از برزکیهایی که امروز بخش جدایی ناپذیر این خانه هستند و از آنها میآموزیم و گاهی تجربههایمان را با آنها به اشتراک میگذاریم. هر چند در ابتدای راه هستیم و هنوز در حال ساختن، اما اگر دوباره به خانه ما بیایید، برایتان حرفی جدید داریم
اگر به خانه برزک میآیید، نرم و آهسته بیایید
ما دوست داریم خاطره خوبی از برزک با خود سوغات ببرید، پس سعی میکنیم شرایط خانه را بگیم تا کنار هم لحظات خوبی داشته باشیم:
اینجا خانه ما است و در زمانی که مهمان ما هستید ممکن است مهمانان دیگری نیز در خانه حاضر باشند. همسایگان و دوستانمان نیز گاهی به ما سر میزنند. حیاط، محل دورهمنشینی و گپ و گفت همه مهمانان است.
برای مراعات حال همسایگان و سایر مهمانان، از شلوغی، به ویژه در ساعات دیرهنگام شب، یا صبح زود بپرهیزید.
کشیدن قلیان، مصرف نوشیدنیهای الکلی و مواد مخدر در خانه برزک، مجاز نیست.
برای احترام به سایر مهمانان، در فضای داخلی اتاقها سیگار نکشید. در حیاط زیرسیگاریهایی قرار دارد که میتوانید تهسیگارتان را در آن بیاندازید. ما برای جلوگیری از آلودگی خاک، تمامی تهسیگارها را در بطری جمعآوری میکنیم.
ما تلویزیون نداریم! سعی میکنیم کنار هم تجربیات و خاطراتمان را به اشتراک بگذاریم و یا بازی کنیم. تعدادی بازی در قفسه بازیها در حیاط قرار دارد که میتوانید از آنها استفاده کنید. لطفا پس از استفاده آن را در قفسه قرار دهید.
با توجه به شرایط حساس فعلی، ضمن عرض پوزش، از شما میخواهیم برای ماندگاری فعالیتهای خانه برزک، با رعایت پوشش در محیطهای عمومی، به حساسیتهای اعتقادی و اخلاقی جامعه محلی احترام بگذارید.
به دلیل مسائل بهداشتی، ملاحظات قانونی و عمومی، همراه داشتن حیوان خانگی، داخل باکس یا در حیاط امکان پذیر است. با توجه به حساسیتها، خواهشمندیم از پیادهروی با حیوان خانگی در داخل برزک پرهیز کنید.
برای برپایی آتش، با هماهنگی، از مکان ویژه آن استفاده کنید.
در صورت نیاز میتوانید از یخچال آشپزخانه برای نگهداری مواد غذایی استفاده کنید. برای پخت یا گرم کردن غذا هم با هماهنگی میتوانید از آشپزخانه استفاده کنید.
ما زبالهها را تفکیک میکنیم. زبالههای ارگانیک شامل مواد غذایی، برای مصرف خوراک حیوانات به دامداران داده میشود. زبالههای غیر ارگانیک یا باز استفاده شده و یا به بازیافت تحویل میشوند. برای همین از شما میخواهیم که برای حفاظت از محیط زیست زبالههای خشک (کاغذ، پلاستیک و شیشه) و تر (مواد غذایی) را جدا کنید.
اگر دوست داشتید میتوانید زبالههای ترتان را برای ما بیاورید تا برای خوراک دام استفاده شود. اگر زبالههای ارگانیک را خشک میکنید، فقط پوست تخممرغ را جدا خشک کنید، چون ممکن است بوی نامطبوعی داشته باشد. برای جلوگیری از آبدار شدن و تولید بوی نامطبوع از قاطی کردن تفاله چای خیس با دیگر زبالهها خودداری کنید.
در طول سالها تلاش کردهایم زباله کمتری تولید کنیم. برای این کار از خرید مواد بستهبندی و استفاده از ظروف یکبار مصرف پرهیز داریم. از شما هم میخواهیم وقتی به خانه برک میآیید از آوردن مواد غذایی با بستهبندیهای یکبار مصرف و یا ظروف یکبار مصرف اجتناب کنید.
در اتاق گل محمدی فروشگاه محصولات دستی و محلی دستافرید قرار دارد. اگر دوست داشته باشید، میتوانید محصولات تولیدی برزک را از فروشندگان محلی تهیه کنید. خرید شما از دستافرید یا فروشندگان محلی، موجب کارآفرینی و ماندگاری صنعتگران خواهد شد.
از هر گونه پیشنهادی برای بهبود شرایط خانه و تجربه بهتر شما در اقامت در خانه برزک استقبال میکنیم. در صورت مشاهده هرگونه خرابی یا نقص، پیشامد غیرمنتظره یا هر مشکلی در خدمات، آن را با ما در میان بگذارید.
برزک شهر امنی است، اما برای آرامش فکریتان هنگام خروج از خانه در اتاقتان را قفل کنید.
اگر به چیزی احتیاج دارید و یا اگر هر سوالی دارید، به ما بگویید. اگر در حیاط و آشپزخانه ما را پیدا نکردید، در اتاق کوه مستقر هستیم.
خوراکهای خانه برزک خوراکهای منطقه کاشان است و تا جای ممکن از مواد غذایی محلی و تازه تهیه میشوند. اگر فقط برای خوراک مهمانمان هستید، بهتر است یک روز زودتر هماهنگ کنید.
در هر روز با هماهنگی برای همه مهمانها یک نوع و اگر تعداد زیاد باشد دو نوع خوراک آماده میشود.
منوی خوراکهای گیاهی ما منوی متنوعی است، پس اگر گیاهخوار هستید، نگران نباشید.
ساعت هر کدام از وعدهها با توجه به شرایط همه مهمانها هماهنگ میشود، پس اگر ملاحظه خاصی دارین بهمون بگین.
ما ساعت ورود و خروج نداریم، کافیه زودتر بهمون بگین، تا بتونیم با مهمونای دیگه شرایط اتاق رو هماهنگ کنیم.
از اونجایی که من برزکی نیستم از زهرا جهانی پرسیدم؛ یلدا تو بزرک چجوری بوده؟ البته نقل این رسوم از زبان خود زهرا لطف دیگهای داره، ولی اینو بذارین به پای تنبلی من، تو مستند کردن صوتی و تصویری
اما حکایت شب یلدا تو برزک
مثل همه جاهای دیگه تو برزک هم کوچک و بزرگ شال و کلاه میکنن که برن خونه پدربزرگ و مادربزرگ. دونههای سفید برف از آسمون میباره، پدر چراغ بادی (فانوس) رو دستش گرفته و راه رو روشن میکنه، بچهها هم به دنبال جای پای بزرگترا راه میان و سرما نوک دماغ و گونههاشون رو گل انداخته. هنوز در خونه باز نشده که از لابلای پای بزرگترا خودشون رو زودتر از همه میرسونن به کرسی و تا گردن میرن زیر لحاف. هنوز انگشتاشون توان دست بردن به خوردنیهای توی مجمع مسی رو نداره
برزک سیب داره، اونم رنگ به رنگ، گلابی داره تو اندازههای مختلف، آلو، زردآلو و هلو داره به شکلای مختلف. به اینا اضافه کنین میوههایی که مادربزرگ از اول پاییز با «بَند» چیده تا بتونه نخ گُلوشون کنه و از سقف آویزون کنه. ریسههای انار، تُرشه، سیب ترش و انگور از سقف میان پایین برای طولانیترین شب سال که قراره با این خوردنیها روسیاهیش بمونه برا ذغال. از گردو، نخودچی، برگه زردآلو و قیسی هم نباید غافل باشیم و البته جوزقند که نمیشه از شیرینیش برای این شب گذشت. اما پای داستان بزرگان، تخمه است؛ «گُل آفتاب» و «کدو». چیک و چیک شکستن تخمه و پدربزرگ صحبتش گُل انداخته، داستان جمع کردن هیزم زمستون از دشت و بار سنگینی که به این سادگی به ده نمیرسه، و خواجه خِضر که میاد کمک! داستان عاشقی پدربزرگ و فراق یار در سربازی و
کوچههای خالی و تاریک و سرد که از برف پر میشن. کرسی گرم و خوردنیهایی که کودکان دل از آن نمیکنن، سقلمه مادر و چشم غره پدر
تو آتیش زیر کرسی، بادیه مسی آبگوشت «گوشت و نخود و لوبیا» میجوشه. سهم هر کس یک ملاقه آبِ گوشت و تکهای چربی که درونش سرگردان توی کاسه چینی. عطر دل انگیز و نگاههای منتظر، مردان به نوبت گوشت میکوبند. هوش از دل همه رفته است که سبد نان محلی میرسد. حالا لپهای ورم کرده و لقمههای بزرگتر از دهان
طولانیترین شب سال باشد و دوبیتی عاشقانه نباشد؟
سر کوی بلند داشتم درختی
به پایش می نشستم گاهِ وقتی
شمال آمد درخت از ریشه برکند
که من اقبال نداشتم هیچُ وقتی
اگر مردیم بمیریم هر دوتامون
بسازن قبر جفتی از دو تامون
شب از نیمه گذشته و چشمها گرم شده. حالا وقت رفتن است اما برف بی امان و کوچههای سفید پوش. «کَته» (نوعی پارو)ی پدر بزرگ را باید گرفت تا راه خانه باز شود. دوباره دست و پاهای یخ زده و لپهای گل انداخته و دوباره کرسی
برزک به سبدهایش شهره بوده است. سبدهایی که شمشهایش را چوپانان از دشت به همراه میآوردند تا مردانی در روستا در هم ببافند، سبدهایی از چوب بادام یا بید. کَزوه برای خشک کردن قیسی یا میوهها، چارقال که سبد زیبایی است و بیشتر برای گذاشتن گُنداله رنگ به کار میرفته است، زنبیل که برای چیدن و حمل میوه استفاده میکردهاند، چَرگه که سبدهای بزرگی برای جابجایی علوفه حیوان بوده است، گُمبی برای نگهداری میوههای مصرفی در کنار اتاق برای آنکه از دست موش و دیگر جانوران در امان باشد و کُدینه زنبور عسل
هنوز صدای کوبش شانهها در کارگاههای قالیبافی شنیده میشود، کارگاههایی که به مزد یا به قرض یا به ثوابش در آن میبافند. زنان و مردان هنرمند گلهای شاه عباسی پیچان و رقصان را در بوم قالی کاشان مینشانند. جلوه رنگ و نقش که در قاب حاش باریک و حاش پهن قالی محصور شده است و خانههایی که هر روز از این نقشها خالیتر میشوند
تنها بافنده گلیم برزک هم دار گلیمهای دورنگ سیاه و سفید را به آن امید که جوانی هنرش را برای آیندگان به سوغات ببرد، برپا میدارد. از دیگر هنرهای این دیار چادرشب بافی و گیوه دوزی بوده که امروز خاطرهاش در اذهان مانده است
از سوغاتهای دیگر این دیار جوز قند است که پوشه زردآلو، قیسی یا اَلگ را با شکر مخلوط کرده و در میان انجیر، گلابی یا زردآلو مینهند و هر یک با قالبی فراخور شکل میگیرد. آفتاب کمتوان پاییز بر سینیهای پر شده میتابد تا دلمشغولی شبهای زمستان را آماده کند
پوشه: هستههای نیم شده زردآلو یا اَلگ که تلخیش را میگیرند و خرد میکنند
اَلگ: نوعی از هلو
در برزک انواع مختلفی از سیب پرورش مییابد، سیب گلاب، مَوالی، سفید، شکره، تُرشاله
در برزک انواع مختلفی از گلابی پرورش مییابد، گُنجونی، اَمرود، گلابی، تُرشه، حُسینی
گویش مردم برزک مانند بسیاری از شهرها و آبادیهای منطقۀ کاشان، بازمانده از زبان پهلوی است که خود بر جای مانده از زبان ایران اشکانی و هخامنشی است. این زبان که به زبان راجی معروف است، در حال حاضر توسط عدهای از مردم تکلم میشود
منبع: آثار، اسناد و کتیبههای تاریخی برزک، محمد مشهدی نوش آبادی، پژوهش نامه کاشان، شماره یکم، ۱۳۹۱، ص ۳۱-۵۹
زندگی مردم شهر و آداب و رسومشان با اعتقادات مذهبی گره خورده است. مراسم مختلفی در ماه محرم برگزار میشود. عصر روز ششم محرم، سفره برکت، از محصولات خشکبار درختی مانند گردو، بادام، فندق، برگه زردآلو، برگه قیسی، برگه اَلگ، پوش خوشه در مسجد محله مصلی پهن میشود که پس از روضه خوانی بین مردم پخش میشود. در شب تاسوعا نانی میپزند که که به آن نان عباسعلی گفته میشود. نانی که آردش با شیر خمیر میشود و رویش دانههای مختلفی مانند سیاهدانه یا تخم خرفه میریزند
در روزهای تاسوعا و عاشورا و ۲۱ام رمضان، نخل تاریخی شهر بر دوش مردان از مسجد جامع به زیارت برده میشود. نخلی که به صورت موروثی هر پایهاش به یک خانواده تعلق دارد. در کنار نخل، علمهایی که با چوب درست شدهاند و پارچههای نذر شده به آن بسته شدهاند حمل میشود
یکی دیگر از رسمهای برزک، آوازخوانی بچهّها در شب نیمه رمضان است که برای نیازمندان پول یا خوردنی جمع میکردند، میخوانند
امشب شب نیمه است که ما مهمانیم، هاها
بر ما حرجی نیست که طفلانیم، هاها
تنباکو رو گل نم کن، هاها
آتش بر سرش جمع کن، هاها
تا ما بکشیم دودی، هاها
آواره شویم زودی، هاها
بعد ۷ آیه اول سوره شمس رو میخونن و در پایان هر آیه هاها
مشهدیش کن، آمین
کربلاییش کن، آمین
هر چند برزک از نزولات آسمانی کم بهره نیست، ولی به زمان کم آبی و به ویژه در تابستان آش باران نذر آسمان میکردند و در باغ میپختهاند
اما پر طمطراقترین مراسم برزک، عروسیشان بوده که چندین روز به طول میانجامیده است. قبل عروسی، یک زن و یک مرد از طرف عروس و یک زن و یک مرد از طرف داماد برای دعوت به خانهها سر میزدهاند و «طلبون» عروسی میکردهاند. گاهی لازم بوده تا چندین بار برای طلبون به در برخی خانههای بروند تا به شرکت در عروسی راضی شوند. روز قبل از عروسی، خرید بازار بوده و هر یک از طرفین برای عروس یا داماد لباس و کفش و چیزهای دیگر میخریدهاند
روز عروسی خانواده داماد خریدها را طبق بر سر تا خانه عروس میبردهاند. گاه تا ۱۵ طبق برای عروس هدیه برده میشده. یکی از این طبقها حنای عروس بوده است. خانواده عروس با اسفند به استقبال آمده و مهمانان با شیرینی و ناهار پذیرایی میشدهاند. عصر همان روز عروس به حمام برده میشده و در این مدت در سربینه حمام بساط ساز و پایکوبی برقرار میشده است. حنای سر عروس تا زمانی که حناشورون داده نشود، شسته نمیشود. به هنگام بیرون آمدن هم باید ماد داماد به عروس تو کفشی بدهد تا عروس پای در کفش کند. قبل از تاریکی عروس را با دایره و تمبک به خانه داماد میبرند. داماد و پدر داماد برای استقبال میآیند و عروس تا پانداز نگیرد در خانه داماد وارد نمیشود. به رسم حیوانی قربانی شده و همه مهمانان وارد خانه داماد میشوند که مراسم شادی تا پس از شام و پاسی از شام ادامه دارد
دو روز پس از عروسی «داماد برون» است که داماد به خانه عروس میرود و هدایا از طرف خانواده عروس به وی داده میشود. روز که «جاخالِگی» نام دارد، مهمانی در خانه عروس برپاست که پس از پذیرایی یکی از بزرگترها با یک بشقاب دور میگردد و هدایا را جمعمی کند. این هدایا را خانوادهع عروس در دستمالی پیچیده و پس از آنکه عروس همان شب به خانه خودش آمد به وی میدهند
امروز کمتر کسی را میبینی که پوشاک سنتی بر تن داشته باشد، اما به همت مدیر موزه مردمشناسی برزک این پوشاک اکنون احیا شده و برای برخی مراسم استفاده میشود
لباس مردان شامل تنبانی راسته با دمپای گشاد از جنس دویت یا تترون به همراه پیراهنی عمدتا سفید از جنس پنبه که یقهاش روی شانه با دکمهای بسته میشده است. روی این پیراهن قبایی بلند از جنس کرباس به رنگ مشکی یا آبی کمرنگ می پوشند. کلاه نمدی تکمیل کننده پوشش مردان برزکی بوده است
زنان لباسهایی رنگارنگ داشتهاند، دامنهایشان دو تکه بوده، دامن زیرین که مُدام نام دارد، دامنی بلند و چیندار به رنگ مشکی یا گلدار بوده و رویش شلیتهای با رنگ متفاوت میپوشیدهاند. پیراهن زنان که روی دامن قرار میگیرد، گلدار با زمینه سفید بوده است و یک جلزقه بیشتر از جنس مخمل و به رنگ قرمز، سبز یا آبی مزین به یراق طلایی تکمیل کننده لباس است. پوشش سر هم چارقدی سفیدرنگ که زیر گلو بسته میشده است. هنگام کار هم پارچهای چادر شب به کمر میبستهاند. چادری که برای بستن بچه به پشت هم به کار میرفته است
خانه تاریخی قادری در دو طبقه با حیاطی دراز و باریك از شمال به جنوب موزه مردمشناسی برزک را در خود جای داده است. موزهای که بیشتر اشیایش توسط مردم اهدا شده و معرف فرهنگ و نحوه زندگی و کار ساکنینش بوده است. در این موزه از در و سردر تاریخی مسجد جامع از قرن هفتم ه.ق، قرآن دستنویس صفوی، کتیبههای چوبی سقف مسجد جامع منقش به آیات خوشنویسی شده قرآن و نقاشی، سکههای قاجاری، قبالههای دستنویس خرید و فروش و ازدواج، تا ابزار و ادوات کشاورزی، وسایل خانه، پوشاک و انواع مشاغل یافت میشود. به همت مدیر موزه آموزش هنرهای سنتی مانند قالی بافی، گلیم بافی نیز در این مکان برگزار میشود
محلهها
:برزک هفت محله دارد
محله سَرگاوَل: سرگاول مینامندش چون در گذشته محل چرای گاوها بوده است در چمنزارانش
محله درب مسجد جامع: این محله در پای تپه قلعه، از جمله قدیمیترین محلات برزک است و نشانش مسجد جامع که سردر و درب قدیمش در موزه جای گرفتهاند
محله درب زیارت: این محله به یمن قرار گرفتن در نزدیک زیارت سراجالدین بن موسیبن جعفر، به این نام خوانده میشود. امامزادهای که واجبالتعظیم است
محله مصلی: در این محله نمازگاه برزک قرار دارد که نمازهای جماعت بزرگ مثل نماز عیدین را در آن برپا میدارند
محله سرِدُل: این محله در کنار محله مصلی، از برای چاه آبش که محل آب کشیدن برزک بوده، به این نام خوانده میشود
محله کارگاه: عمده کارگاههای شهر در این محل قرار گرفته بوده کارگاههای عصارخونه، گلیم بافی و غیره
محله باغِسّو (باغستان): آخرین و مرتفعترین محله برزک است که باغهای برزک در آن قرار دارد
تهیه شده با همکاری زهرا جهانی
تاریخ برزک
به استناد نکات فرهنگی و همچنین آثار بر جای مانده از دورۀ ساسانی در تپه قلعه در داخل بافت مسکونی قدیمی برزک و نیز تپه قلعۀ ترشک در شمال شرقی برزک، میتوان گفت سابقۀ سکونت در این منطقه به دوره پیش از اسلام و حداقل به دوره ساسانیان باز میگردد
این منطقه در دوران اسلامی نیز از رونق زیادی برخوردار بوده است. وقفنامهها و کتیبههای تاریخی متعدد در دوران سلجوقی و به ویژه ایلخانی نشان این مدعا است. از این دوران، اسناد بسیار مهمی که هر یک در نوع خود بینظیر هستند، بر جای مانده است، از جمله سند مربوط به حفر قنات لاهلالون که یکی از چهار قنات شهر برزک است و سند مربوط به ساخت مسجد جامع در سال 705 هجری است که دولنگه در باقیمانده آن نشان از شکوهش دارد
کتیبههای متعدد، اسناد تاریخی از دوران صفوی، زندیه و قاجاری از برزک در دست است. از جمله به استناد ده سنگ قبر نفیس از دوره صفوی، در زیارتگاه سید سراجالدین، که ادعا میشود از آثار به جای مانده از این دوران است
منبع: آثار، اسناد و کتیبههای تاریخی برزک، محمد مشهدی نوش آبادی، پژوهش نامه کاشان، شماره یکم، ۱۳۹۱، ص ۳۱-۵۹